loading...
شهروند ادبی
مسیب بازدید : 317 سه شنبه 09 فروردین 1390 نظرات (0)

 

 

او اما ، كار را به تنهايي كافي نمي داند و داروي اين درد را ((ايمان)) مي نامد. پروين ايمان را ((كيمياي سعادت)) و خدا را ((گل بي علت و عيب)) مي خواند :

 

اين سخن ، پروين ، نه از روي هواست

                                       هر كجا نوري است ، ز انوار خــداست

حكايت ها و اشاره هاي او در ديوانش نشان دهندة آن است كه در لحظه هاي هجوم نا اميدي و تنهايي ايمان پناهگاه او بوده است. شعر او آهنگ مهر و پيام صلح دارد. هر بيتش ، آينه اي از ذهن پاك بانويي است كه هرگز به دام بدآموزي و ناراستي نيفتاده است.

براي شناخت بهتر شخصيت او ، مي توان نظر خودش را درباره شعرهايش با نظر شاعران ديگر مقايسه كرد. در ديوان بسياري از شاعران قديم ، بيت هايي ديده   مي شود كه شاعر در آن ها به شكل هاي مختلف دربارة جايگاه شعر سخن گفته و حتي گاهي نوشته هاي خود را برتر از آسمان دانسته است. پروين اعتصامي اما با فروتني و وقار دروني اش . نه معلمي دربار را مي پذيرد و نه نشان افتخار وزارت فرهنگ را قبول مي كند. او هيچ وقت آشكارا از خود تعريف نكرده است. تنها در يك شعر ، از خود نام برده كه در آن نيز ، هيچ نشاني از خود پسندي نيست. او در اين شعر  مي گويد كه شوق من به سرودن شعر ، ذرة غباري است و شايسته مقام بزرگان نيستم.

چكامه و سخن من به صفر مي مانست

                                      كه در برابر اعداد در شمـاري بــــود

 

غبارعشق من ار نور خود نديده چه غم ؟           

همين بسش كه بر عرصه اش غباري بود

نبود در خـور ارباب فضل ، گفته ي من

در ايــــن صحيفه ناچيز ، يادگـاري بود

 

 

فقط در شعري كه بعد از وفاتش ميان كاغذهايش پيدا شد ، و در زمان     زندگي اش آن را به كسي نشان نداده بود ، خود را اختر چرخ ادب ناميده و سخنش را شيرين وصف كرده است. البته مشخص است كه اين شعر را براي سنگ مزار خودش سروده بود. او در زمان زنده بودنش ، با فروتني درباره خود چيزي نگفته است.

آن كه خاك سيه اش بالين است

اختر چرخ ادب پرويـــن است

يكي از دانشمندان هندي بنام پرفسور محمد اسحاق ، علاقه مند بود كه در تهران به ديدار پروين برود ، ولي او قبول نكرد. يك نويسنده آمريكايي كه در 1926 پروين را در منزل شوهرش ديده است ، مي نويسد : ((پروين فوق العاده كمرو بود... در كم نورترين گوشه اتاق نشسته بود و در تمام يك ساعت و نيمي كه من در  خانه اش حضور داشتم ، چهره خود را زير حجاب پوشانده بود))

ناگفته پيداست كه وقار ، متانت و فروتني او در شعرش نمايان است. تمام مطالبي كه بزرگان ادب فارسي درباره پروين گفته يا نوشته اند ، سرشار از تعريف از اوست. آنان پروين را «ملكه زنان شاعر» ، «گل گل هاي شعر دوران جديد» و  «معماري زبر دست» ناميده اند.

 

ز-  جايگاه بلند شعر :

 

شعر پروين آنچنان ساده و روان است كه فارسي زبان كتابخواني مي تواند بدون سختي و دشواري از آن ها استفاده كند. قدرت پروين در سخن گفتن ناشي از عاطفه قلبي و باورهاي معنوي اوست. البته در شعرهايش كمتر از خيال پردازي استفاده كرده و حرفش را بيشتر به طور مستقيم بيان كرده است.

مسئله ديگر در شعر پروين ، يكسان بودن شيوه او در سرودن شعر است. انگار ، به قول ملك الشعراي بهار : (( همه اشعارش را از سال هاي نوجواني تا هنگام وفاتش در سي و چهار سالگي ، در يك ساعت سروده است.)) البته منظور اين نيست كه اشعارش ارزش يكساني دارند ، چرا كه بعضي از شعرهاي او مانند ((سفر اشك)) ، در اوج زيبايي و رواني سروده شده است. ملك الشعراي بهار در اين باره گفته است (( هرگاه تنها غزل سفر اشك از اين شاعره شيرين زبان باقي مانده بود ، كافي بود ، كه وي را در بارگاه شعر و ادبيات جايگاهي عالي و ارجمند ببخشد.))

پروين در زمينه مناظره ، به قدرت ويژه اي دست يافته بود. او هم در شكل و قالب مناظره و هم در موضوع گفت و گوها ، از شيوه جديدتري استفاده مي كرد.

شنيده ايد ميان دو قطره خون چه گذشت ؟

گــــه مناظـــره يك روز بر سر گذري ؟

يكي بگفت به آن ديگري ، تو خون كه اي ؟

من اوفتاده ام اين جــــــــا زدست تاجوري

بگفت : من بچكيدم زپــــــــــاي خاركني

ز رنج خار كه رفتنش به پا چـــــــو نيشتري

يك قطره خون از دست پادشاهي چكيده و يكي از پاي خاركني . قطره خون شاه براي آن كه به خون خاركن نزديك شود ، به او مي گويد كه هر دوي ما يك رنگ داريم و مثل هم هستيم  ، بيا با هم همراه شويم ، ولي خون خاركن تبسم كنان مي گويد كه تفاوت زيادي بين ما وجود دارد.

به خنده گفت : ميان من و تو فرق بسي است

           تــــــويي ز دست شهي ، من زپاي كارگري

                                         

تو از فراغ دل عشرت آمدي به وجود               

                    من از خميدن پشتي و زحمـت كمري

در مناظره هاي پروين ، بيش تر اشيا و چيزهاي زندگي روزمره ، مانند : عدس و لوبيا ، نخ و سوزن ، سير و پياز ، كرباس و الماس با هم گفتگو مي كنند. او به آن ها شخصيت مي دهد تا با هم سخن بگويند و از پس حمله و دفاع نهفته در اين گفتگو ، درسي ارزشمند به مخاطب بياموزاند. يكي از مناظره هاي معروف او (( جولاي خدا )) نام دارد. در اين شعر ، فرد تنبلي كه همواره خسته ، سست و رنجور ، اما سالم و تندرست است ، در گوشه اي افتاده و به عنكبوت پركار و سخت كوش نگاه مي كند. مرد تنبل معتقد است كه كار عنكبوت ارزشي ندارد و تلاش او بي فايده است و او را نصيحت مي كند كه (( رو بخواب امروز ، فردا نيز هست .))

عنكبوت از خود دفاع مي كند و مي گويد كسي از رمز كار من آگاه نيست تنها خدايي كه مرا بر سر اين كار گذاشته، از راز اين كار آگاه است. بعد به مرد تنبل سفارش مي كند كه دست از بي كاري بردارد و خود را به كاري مشغول كند.

در اين مناظره ، گفت و گو بين يك حيوان و يك انسان ، اساس كار پروين قرار گرفته است. آن چه مهم به نظرمي رسد ، شيوه او در پرداخت گفت و گوها و داستان پردازي هنرمندانه اوست كه با آثار مشابه ديگران تفاوت دارد. در واقع اين شيوه از مناظره نويسي را مي توان يكي از نوآوري هاي پروين دانست. مثلا مي توان در شخصيت عنكبوت دقت كرد. اين جانور بافنده كه تارهاي باريك تر از مو مي تند ، همواره كوشش مي كند و از دست و پا و حتي آب دهانش يراي كارز استفاده مي كند. در اين جا ، هنر بافندگي عنكبوت و تلاش بي صداي او ، به شاعري مانند پروين شباهت دارد كه با فروتني ، شعرهايش را مي سرايد و به كوشش خود ادامه مي دهد در واقع شاعر ، خودش را به جاي عنكبوت قرار داده است.

از سوي ديگر مي توان شخصيت فرد تبل را در نظر گرفت كه فقط حرف         مي زند و هيچ كاري نمي كند. اين دو شخصيت و رابطه و حرف هاي آن ها به زيبايي پرداخت شده است.

كاهلي در گوشه اي افتاده است              خسته و رنجور ، اما تندرست

عنكبوتي ديد بر در ، گرم كار     گوشه گير از سرد و گرم روزگار

پشت در افتاده اما پيش بين      از براي صيد ، دايم در كمين

گفت كاهل ، كه اين چه كار سرسري است

                                   آسمان زين كار كردن ها بري است

مي تني تاري كه جاروبش كنند

                                مي كشي طرحي كه معيوبش كنند

هيچ گه عاقل نسازد خانه اي

                                 كه شود از عطسه اي ويرانه اي

خسته كردي زين تنيدن پا و دست

                                  رو بخواب امروز ، فردا نيز هست

گفت آگه نيستي زاسرار من

                                  چه خندي بر در و ديوار من ؟

علم ره بنموده از حق ، پا ز ما

                                   قدرت و ياري از او ، يارا زما

عنكبوت ، اي دوست ! جولاي خداست

چرخه اش مي گردد ، اما بي صداست

 

نام برخي از مناظره هاي پروين عبارتست از :

((گربه و سگ))، ((مور و پيل))، ((لاله و نرگس))‌، ((بلبل و گل))، ((پيرزن و دوك)) ، ((عالم و نادان)) ، ((موي سپيد و موي سياه)) ، ((نهال تازه و درخت خشك)) ، ((سوزن و نخ)) ، ((برگ و باد)) ، ((ماهيخوار و ماهي)) ، ((كرم پيله و حلزون)) ،          ((اميد و ناميدي)) ، ((تير و كمان )) و ……

همين نام ها نشان مي دهند كه پرنده ي  فكر پروين به همه جا سر مي زده و از هر چيزي ،  نكته اي تازه مي آموخته است.

 

به راستي چرا نام پروين اعتصامي تا اين اندازه ماندگار شده است ؟ چه ويژگي خاصي در شعربرخي از شاعران و نويسندگان وجود دارد كه نامشان تا قرن ها در ذهن و زبان مردم باقي مي ماند و بقيه حتي پيش از مرگشان فراموش مي شوند ؟ آن ها چه فرقي با ديگران دارند ؟ هنر شاعري ، تنها رعايت وزن و قافيه و نوشتن كلمات زيبا نيست ، فكر و انديشه زيبا ارزش دارد .

پروين ، از كودكي ، مانند خيلي از كودكان و نوجوانهاي ديگر ،استعداد خاصي در سرودن جمله هاي موزون و آهنگين داشت . پدرش نيز او را راهنمايي مي كرد ، ولي علت اصلي موفقيت او ، انديشه و نگاه دقيق وي به جهان اطراف خود بود ؛                انديشه اي كه با درد ها و رنج هاي مردم پيوند داشت و دروغگويي ، ستم گري و         حيله گري را شايسته انسان ها نمي دانست .

شعر و انديشه پروين رئوف و مهربان است و براي همه ، زندگي اي سرشار از پاكي ، صفا و صداقت را آرزومند است .

بهترين شعرهاي او ، سروده هايي است دربارة مردم و مشكلات آنها .او از چيزهايي و به گونه اي حرف زده كه همه مردم آن ها را مي شناسند و مي فهمند و در واقع درد پروين را درد خودشان مي دانند. او نه تنها وضعيت هاي نامطلوب را نشان مي دهد ، بلكه راه نجات و چارة كار را هم بيان مي كند :

 

از حقوق پايمال خويشتن كن پرسشي 

                              چند مي ترسي زهر خان و جناب ،اي زنجير

او بيش از هر چيز ، مخالف سر سخت ظلم و بيداد بود . در يكي از شعر هايش به نام   (( صاعقه ما ستم اغنياست ))مي گويد كه ستم و زور ثروتمندان ، مثل بلاي صاعقه         بر سر ما فرود مي آيد. توجه او به فقر و درماندگي نيز در شعرهاي مختلفش ديده         مي شود. اين بيت ، به شكلي سروده شده كه انگار پروين با آن دخترك پدر مرده همراه است كه مي نالد :

پدرم ، مُرد  زبــــي دارويي

                           و ندر اين كوي ، سه داروگر است

يا كودك يتيمي كه شاگرد كوزه گري است و كوزه اش را مي شكند ، ولي از ترس استاد ، جرئت رفتن به خانه را ندارد.

كودكي كوزه اي شكست و گريست

                                         كه مرا پاي خانه رفتن نيست

او با يتيمان و پيرزنان هم زبان است . در صد سال اخير ، شاعران بسياري شعر سروده اند ، ولي كمتر كسي از آنها مثل پروين تا اين حد با ظلم مخالفت كرده و خواستار عدالت و مساوات شده است. توجه او به ((وقت)) يكي ديگر از پايه هاي فكري اوست. او براي فرار از تنبلي و سستي، پيشنهاد مي كند كه به كار و فعاليت رو آوريد :

وقت گذشته را نتواني خريد بـــــاز

                           مفروش خيره ، كاين گهر پاك ، بي بهاست

  

 ط - شخصيت پروين :

 

جهان زندگي و شخصيت پروين ، از جنبه هاي مختلفي ساخته و پرداخته شده است. اينك به شهرهاي مختلف سرزمين وجو او سفر مي كنيم :

- پروين به عنوان يك شاعره ، يكي از پيشگامان شعر و ادب فارسي به شمار مي آيد. او در سالهاي كوتاه زندگي اش شعرهاي بسياري گفت و از سوي انديشمندان معاصرخود ، مورد تشويق قرار گرفت.

- پروين به عنوان يك زن به خوبي عاطفه و احساس خود را در شعرش نشان داد و و عشق و مهر مادري اش را وارد شعر كرد. او زن را آينه مهرباني اي دانست كه بايد خود را با گوهر دانش آراسته كند ، نه با جواهرات رنگارنگ :

در آن سراي كه زن نيست                مهر و شفقت نيست

براي گردن و دست زن نكو ، پروين

                                     سزاست گوهر دانش ، نه گوهر الوان

 - پروين به عنوان ((متفكر و انديشمند)) ، در شعرش نصيحت مي كند ، پند و اندرز مي دهد ، از زبان اشيا و حيوانات سخن مي گويد و ما را با افكار مختلف آشنا          مي كند.

- پروين به عنوان يك ((مخالف سرسخت ظلم و ستم)) ، با زبان اشك يتيمان ، از ظلم پادشاهان شكايت مي كند. پادشاه را گرگي در لباس چوپان معرفي مي كند كه سال هاست به مردم حمله مي آورد و جان و مالشان را تاراج مي كند.

- پروين به عنوان يك ((عارف)) ، خدا را گل بي عيب مي داند و به علم و هنر ، دانش ، كار و تلاش و عمل علاقه نشان مي دهد. در قطعه ((عشق حق))        مي سرايد :

من چه دانم كان طبيب اندر كجاست

                                   مي شناسم يك طبيب ، آن هم خداست

 اما كلام آخر :

پروين ، انساني بود كه در زمانه اي پر از ظلم و ناداني زندگي كرد ، اما خوب خواند ،

 خوب ياد گرفت ،

خوب نگاه كرد ، خوب نوشت ،

 خوب ياد داد ،

و خوب زندگي كرد و

 

منابع :

1- ((ياد نامه پروين اعتصامي)) ، گرد آورنده علي دهباشي ،  

2-((تاريخچه زندگاني پروين اعتصامي)) ، مجموعه مقالات و قطعات و اشعار.

3- مجلات رشدادب فارسي شماره هاي مختلف.

 

 تا ببینیم که چندین قرن بر ملت ایران بگذرد تا همچو پروین به جامعه تحویل داده شود...

 

يادش گرامي و روحش شاد باد.

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 393
  • کل نظرات : 24
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 43
  • بازدید امروز : 29
  • باردید دیروز : 104
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 263
  • بازدید ماه : 789
  • بازدید سال : 3,618
  • بازدید کلی : 45,168