loading...
شهروند ادبی
مسیب بازدید : 199 سه شنبه 30 دی 1393 نظرات (0)

 

 

مردم ديده به هر سو نگرانند هنوز
چشم در راه تو صاحب ‌نظرانند هنوز
لاله‌ها، شعله‌كش از سينه داغند به دشت
در غمت، همدم آتش جگرانند هنوز
از سراپرده غيبت، خبري باز فرست
كه خبريافتگان، بي‌خبرانند هنوز
رهروان، در سفر باديه حيران تواند
با تو آن عهد كه بستند، برآنند هنوز
ذره‌ها در طلب طلعت رويت با مهر
هم‌عنان تاخته چون نوسفرانند هنوز
طاقت از دست شد اي مردمك ديده! دمي
پرده بگشاي كه مردم نگرانند هنوز

 

++++++++++++++++++++++++

دانی كه نو بهار جوانی چسان گذشت؟
زود آنچنان گذشت، كه تیر از كمان گذشت
نیمی به راه عشق و جوانی تمام شد
نیم دگر بغفلت و خواب گران شد
صد آفرین به همت مرغی شكسته بال
كز خویشتن شد و، از آشیان گذشت
افسرده‌ای كه تازه گلی را ز دست داد
داند چها به بلبل بی خانمان گذشت
بنگر به شمع عشق، كه در اشك و آه او
پروانه بال و پر زد و، آتش به جان گذشت
بشنو درای قافله سالار زندگی
گوید به خواب بودی واین كاروان گذشت
ظالم اگر به تیغ ستم، خون خلق ریخت
از خون بیگناه، مگر می توان گذشت؟
(مشفق) بهار زندگیت گر صفا نداشت
شكر خدا كه همره باد خزان گذشت
 
++++++++++++++++++++++++
 
 

چو دیو فتنه به آئین خشم فرمان داد
عنان ز موج گرفت و به دست توفان داد

سموم مرگ پر کند در دل گرداب
به ابر بر شد و پهلو به باد و باران داد

به دشت حادثه بارید و خار بن روئید
به جای لاله و گل هدیه زخم پیکان داد

به سوگ باغ، بدین داغ بلبل از سر داد
نشست و سینه ز غم چاک تا گریبان داد

زنای ناله برآورد همچو نای و گریست
زبندبند، نوا تا رواق کیهان داد

به داغ فاجعه هفت تیر نعره زنان
خبر ز درد به نوباوگان بستان داد

دریغ و درد که گل‌های باغ پرپر گشت
نشان غم به دل امت مسلمان داد

بهشتی، آیت‌ حق بود، کاروان سالار
گرفت رایت خونین به دوش و فرمان داد

سلاله نبوی، سید جلیل شهید
میان آتش و خون ایستاده تا جان داد

اگر به دیده دل بنگری، خدای بزرگ
حسین دیگر به کربلای ایران داد

امام پرده‌نشین هادی زمان، ‌مهدی (عج)
به جان تشنه او چشمه‌ای فروزان داد

تمام عمر در اندیشه گل توحید
نوای عشق به مرغ هزار دستان داد

بسا گروه ز راه ضلال باز آورد
نمود راه مسلمان و راه سلمان داد

ز دود زنگ ملال از جبین دین نبی(ص)
هزار جلوه به آئین علم و عرفان داد

به کام آتش در شد چنان که ابراهیم
بدین طریق که حق وعده گلستان داد

چو شمع سوخت که افروخت شعله چون خورشید
به شام تیره هستی چراغ تابان داد

بدین حماسه که بنهاد یادگار از خویش
به لوح سرخ شهادت، شگرف عنوان داد

شهید شاهد مظلوم، ای بهشتی راد
شهادت تو به ارکان ملک بنیان داد

چراغ معرفت افروختی ز پرتو جان
فروغ مهر تو، تابندگی به کیهان داد

صلای فکر تو در پهنه طریق القدس
نشان فتح وبشارت به شوش و بستان داد

نوید فتح مبین تا هویزه، خرمشهر
پی گشودن دژهای خصم امکان داد

نمرده‌ای و نمیری که روح طیب تو
به انقلاب یکی جنبش دگرسان داد

چه برد حاصل از این فتنه، خصم دیو سرشت؟
که عقل و دین و دل خود به دست شیطان داد

ز گرگ نفس به خون در کشید یوسف دین
نشان پیرهن و خون به پیر کنعان داد

فضای مملکت از لا اله الا الله
نهیب مرگ به کاخ سیاه ریگان داد

امام بت شکن از خاستگاه نور و امید
پیام وحدت و همت به حق پرستان داد

++++++++++++++++++++++

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 393
  • کل نظرات : 24
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 43
  • آی پی دیروز : 19
  • بازدید امروز : 101
  • باردید دیروز : 22
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 231
  • بازدید ماه : 757
  • بازدید سال : 3,586
  • بازدید کلی : 45,136