بهار آمد ، بهار من نیامد
گل آمد گُلعذار من نیامد
برآوردند سر از شاخ ، گل ها
گلی بر شاخسار من نیامد
چراغ لاله روشن شد به صحرا
چراغ شام تار من نیامد
جهان در انتظار آمد به پایان
به پایان انتظار من نیامد
مشفق کاشانی
+++++++++++++++++++++++++++
سالی در راه است
سالی پر برکت
سالی که اگر خواهی
نیست در آن حسرت
برف ها آب شدند
غصه ها از ما دور
یک دل خوش دارم
که شده سنگ صبور
تو در این خانه تکانی بتکان
هر چه از درد حکایت میکرد
بگذار پاک شوی از غم ها
خالی شوی از دوده ی درد
میلاد جانمحمدی
…
.سال اگر کـهنه اسـت یـا نو،چون رود دیگر نیاید
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
نخل چون از پای افتد سایهاش بر سر نیاید
کهنه هرگز نو نـگردد،رفته هرگز باز ناید
بشنو از خیام اگر گفت منت باور نیاید
این مـثل پیشینان گفتند و من خـود آزمـودم
سال نو-بی شبهه-از سال کهن بهتر نیاید
بندهء آن پاک درویشم که خورسند است و قانع
فارغ از هر نیک و هر بد گر بیاید گر نیاید
زر پرستان را بگوی از من که باشد مفلسان را
در نداریها نـشاطی کان نشاط از زر نیاید
یک نصیحت گویمت در سال نو بشنو که:عاقل
دست بر کاری نیازد کان ز دستش بر نیاید
خرد جوئی گل دماوند،سبزه رویاند،بدامان
پرورشهائی که از دریای پهناور نـیاید
روز نـو خوش از در آمد،آرزومندم خدا را
دشمنان و دوستان را جز خوشی از در نیای حبیب یغمایی
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++